درباره وبلاگ زخم هایم یه طعنه میگویند:دوستانت چقدر با نمک اند!!! آخرین مطالب پيوندها
تبادل لینک
هوشمند نويسندگان
دردنوشته تنهاييم را با ديگران تقسيم نخواهم كرد...يكبار كردم،چند برابر شد ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺷﺪﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ : پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:, :: 9:50 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
"انسان"، بزرك نيست جزبه وسيله فكرش، پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:, :: 9:49 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
. حتما بخون خیلی قشنگه ..... لایک نکن پخشش کن.. پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:, :: 9:43 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
هیچ وقت از دزد و جنایتکار نترسید،انها خطرهایی هستند ناچیز، بسیار جزئی و خارج از وجود ما. باید از خطرهای درونی ترسید،باید از خودمان بترسیم. باید از قضاوت ناسنجیده خودمان درباره دیگران بترسیم. خطر بزرنگ دزد درون ماست. کسانی که جان ما را تهدید میکنند اهمیت ندارند، چیری گه روح ما را تهدید میکند مهمتر است. سه شنبه 18 شهريور 1393برچسب:, :: 19:43 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
صبح که از خواب بیدار شد رو سرش فقط سه تار مو مونده بود > همه چیز به نگاه تو بر میگرده ! هر کسی داره با زندگیش میجنگه سه شنبه 18 شهريور 1393برچسب:, :: 19:26 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
اگه مردي شلوار جين رو با كفش مردونه بپوشه،به ما ربطي نداره اگه زني با كفش پاشنه بلند به پياده روي بره،به ما ربطي نداره اگه پسري زير ابروي خودشو برداره،به ما ربطي نداره اگه دختري قبل سرد شدن هوا و بارندگي بوت پوشيد،به ما ربطي نداره اگه تو خونه همسايه رفت و امد زياد بود،به ما ربطي نداره اگه كسي موهاشو مدل خاصي درس كنه،به ما ربطي نداره اگه كسي روي بدنش خالكوبي ميكنه،به ما ربطي نداره اگه كسي ريش يا سيبيل داره،به ما ربطي نداره اگه كسي اضافه وزن داره يا اندامش متناسب نيس،به ما ربطي نداره اگه كسي به موسيقي سبك خاصي گوش ميده،به ما ربطي نداره و در كل اگه كسي به شيوه خودش زندگي ميكنه و به كسي صدمه نميزنه، به ما ربطي نداره اما اگه كسي نيازمند كمك،چه مادي،چه فكري به ما مربوط ميشه *يادبگيريم به حريم خصوصي ديگران احترام بذاريم و ازقضاوت و دخالت بي جا در زندگي انسان ها اجتناب كنيم.
چهار شنبه 18 تير 1393برچسب:, :: 13:53 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
زندگي سخت ترين آزمونه،خيلي از مردم مردود ميشن چون ميخوان كه اونو از ديگرون كپي كنن و متوجه اين نيستن كه هر كسي برگه سوال متفاوتي داره. پنج شنبه 5 تير 1393برچسب:, :: 15:10 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ...
خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.
زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگ هایم را مسدود کرده بود ...
و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.
بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ...
فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.
زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم ...!
خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم :
هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
قبل از رفتن به محل کار یک قاشق آرامش بخورم .
هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.
زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم .
و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.
امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:
رنگین کمانی به ازای هر طوفان،
لبخندی به ازای هر اشک،
دوستی فداکار به ازای هر مشکل
نغمه ای شیرین به ازای هر آه،
و اجابتی نزدیک برای هر دعا.
جمله نهایی : عیب کار اینجاست
که من ' آنچه هستم ' را با ' آنچه باید باشم ' اشتباه می کنم، خیال میکنم آنچه باید باشم هستم، در حالیکه آنچه هستم نباید باشم .
چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 21:17 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
گوشـــه ای نشستـــــــه ام و دویـــــــدن ِ ثانیـــه ها را از مــَـــرز روزهـا و شـب هـا نظــاره می کنـــــــــم
امـــا مــــدت هاست ...
نه دیگــر ایـن اتـــاق کوچک
راضـــیام میکنــد
نه پنجـــــــــرهای که یک وجـــب بیشتــر آسمــــــــــــــان نـدارد
دلــــــم تنگــــــــــ است
بـرای ستـــــــــاره ها
برای سکــــوت مــاه
بـرای رقــــــــــــص مهتـــاب
بـرای شــب هایی که
آرام سَـر بـَر بـــالیـن می گــذاردَم
بــــی هیـــچ خیــــال و رویــــــــــای ِ محـــالی
بـرای روزهــایی که دلتنگـــــــــــــــ ِ کســی نبــودم ...
خستــــه ام ...
از راه هايي كه براي به دست اوردن تو انجام دادم
اما تو قبول نكردي......
چهار شنبه 13 فروردين 1393برچسب:, :: 22:11 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
Life isn't fair, but it's still good .
زندگی منصفانه نیست اما با این حال هنوز هم خوب است.
When in doubt, just take the next small step .
وقتی دو دل هستید، قدم كوچك بعدی را بردارید.
Life is too short to waste time hating anyone.
زندگی كوتاهتر از آن است كه آن را با تنفر از كسی تلف كرد.
ادامه مطلب ... پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:, :: 22:53 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
الان چند روز از محرم گذشته هر وقت تو تلویزیون دارن نوحه میخونن من گریم نمیگیره ،همیشه فکر میکنم که خیلی سنگ دلم،از خودم بدم میاد با خودم میگم که من شیعه حسین نیستم ولی ولی هروقت اسم حسین رو میارن نمیدونم چرا دلم میگیره و دوست دارم گریه کنم. (اشـــــک در چشم پریشان گریان /کربــــلا تا به قیا مـــــت مغموم/تا ابد چــــشم مســـــلمان گریان) جمعه 17 آبان 1392برچسب:, :: 9:38 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
دو شنبه 6 آبان 1392برچسب:, :: 14:55 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
دو شنبه 6 آبان 1392برچسب:, :: 14:40 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
به سلامتی کسی که وقتی بردم گفت :
ادامه مطلب ... جمعه 26 مهر 1392برچسب:, :: 14:47 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
قرار به موندن نیست
نه برای تو و نه حتی برای اون ! غصه نخور. جمعه 26 مهر 1392برچسب:, :: 14:37 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
گفت : دل ِ آدم هم مثل ِ همین پسته میمونه جمعه 26 مهر 1392برچسب:, :: 14:34 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
جمعه 26 مهر 1392برچسب:, :: 14:28 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
آری از پشت کوه آمده ام !!! جمعه 26 مهر 1392برچسب:, :: 14:18 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
دلم سوخت به حال پسرکی که وقتی گفتم : جمعه 26 مهر 1392برچسب:, :: 13:39 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم. ادامه مطلب ... پنج شنبه 25 مهر 1392برچسب:, :: 20:0 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی اونی که زود میرنجه زود میره، زود هم برمیگرده. ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره، اما دیگه برنمیگرده ... به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را میبره و از میانشون میگذره از بعضی آدمها بگذری و برای همیشه قائله رنج آور را تمام کنی. به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی بزرگترین مصیبت برای یک انسان اینه که نه سواد کافی برای حرف زدن داشتهباشه نه شعور لازم برای خاموش ماندن. به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی مهم نیست که چه اندازه می بخشیم بلکه مهم اینه که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود داره. به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی شاید کسی که روزی با تو خندیده رو از یاد ببری، اما هرگز اونی رو که با تو اشک ریخته، فراموش نکنی. به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی توانایی عشق ورزیدن؛ بزرگترین هنر دنیاست. به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی از درد های کوچیکه که آدم می ناله؛ ولی وقتی ضربه سهمگین باشه، لال می شه. به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی اگر بتونی دیگری را همونطور كه هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو کاملا واقعیه. به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی همیشه وقتی گریه می کنی اونی که آرومت میکنه دوستت داره اما اونی که با تو گریه میکنه عاشقته. به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی كسی كه دوستت داره، همش نگرانته. به خاطر همین بیشتر از اینكه بگه دوستت دارم میگه مواظب خودت باش. و بالاخره خواهی فهمید که : همیشه یک ذره حقیقت پشت هر"فقط یه شوخی بود" هست. یک کم کنجکاوی پشت "همین طوری پرسیدم" هست. قدری احساسات پشت "به من چه اصلا" هست. مقداری خرد پشت "چه میدونم" هست. و اندکی درد پشت "اشکالی نداره" هست. زندگی چون گل سرخ است پر از عطر... پر از خار... پر از برگ لطیف... یادمان باشد اگر گل چیدیم عطر و برگ و گل و خار همه همسایه دیوار به دیوار همند...!
چهار شنبه 24 مهر 1392برچسب:, :: 9:7 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
شاید ما به سرعت از بچگیمون دور شدیم ادامه مطلب ... جمعه 12 مهر 1392برچسب:, :: 12:58 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
پنج شنبه 11 مهر 1392برچسب:, :: 12:40 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
پنج شنبه 11 مهر 1392برچسب:, :: 12:36 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
پنج شنبه 11 مهر 1392برچسب:, :: 12:35 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
پنج شنبه 11 مهر 1392برچسب:, :: 12:34 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
پنج شنبه 11 مهر 1392برچسب:, :: 12:33 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
پنج شنبه 11 مهر 1392برچسب:, :: 12:32 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
پنج شنبه 11 مهر 1392برچسب:, :: 12:31 :: نويسنده : s4mf0n!k-boy
|